صندلی کنار صندلی ام بگذار..
همنشینی باتو یعنی تعطیلی رسمی تمام دردها.
صندلی کنار صندلی ام بگذار..
همنشینی باتو یعنی تعطیلی رسمی تمام دردها.
گم شده ام بین این همه کلمات منجمد!
لم می دهم روی کلمه هایی که از وزن حضور تو سرشارند.
من با این همه نباید خواستن تو کم می آورم و بر می شوم از بودن نبودنهایت.
حجم نبودنهایت کمر احساساتم راخمیده کرده
ودر گیرودار این همه تنهایی چه تن ها که خواستند مرا.
کاش می شد ناله ی این احساس راکشید تا بدانی چقدر بررنگ است این نبودنهایت.
به کسی غیر ازخودش نگفته بود چقدر برای مدارا کردن بدهکار اینه شده.حتی یادش رفته بود کجای قصه اش با آرزوهایش دست به یقه شد که کرورکروراز خودش را زندانی کرده بود.باورش نمی شد آنقدر عجیب شده که هر روز باتمام درختها غریبه میشود.هر شب متهم میشودکه خاطراتش رابه خورد مغزش بدهد تا شاید ازجرم آن همه خاطرخواهی کم شود.اما...
اما هنوز هم می فهمدیک نفر را آن سمت لعنت های هر شبش می برستد.می داند یک جایی میان دست های کسی تمام نفس هایش را جاگذاشته.
می داند برای فرار کردن از همه ی فکر های دست روی هم گذاشته اش بایدبخندد آنقدر بخندد که کسی شک نکند:که کسی وادارش نکند به اعتراف غلط های زیادی اش.که چه ساده دل داد به آهنگهای کلیشه ای روز هایش.که فرار کند از آهسته راه رفتن میان کلمات.ازجدی گرفتن مشت مشت نگاه وبافتن توهماتی از همیشگی هایش!
اوفقط میترسد که حرفهایش کار دستش بدهد.
می ترسد روزی خودش یک چمدان دستت بدهد یک کاسه اب بریزدو....
او فقط از رفتن می ترسد حالا توباز هم نیا!
باهربهانه وهوسی عاشقت شده است
فرقی نمی کند چه کسی عاشقت شده است
از ماه بودن تو چیزی کم نمی کند
گیرم که برکه ای نفسی عاشقت شده است
این سیب سرخ غلتزنان در مسیر رود
یک شهر تابه من برسی عاشقت شده است
برمیکشی و وای به حال برنده ای
کز بشت میله ی قفسی عاشقت شده است
آیینه ای و هرگز برای تو
فرقی نمی کند چه کسی عاشقت شده است
حالت خوب میشود.
می دانم!
شهربه زیر آب رفته ی چشمانت دوباره رنگ آفتاب وزندگی به خودخواهدگرفت وبهار در رگهایت قیام خواهد کرد.
مبادا یادت برود آب دادن به گلدانهای آرزو را.
چه بسا گلهای نایاب که از خاک روزهای سخت بروید.
من و شعرمحتشم ویک آرزوی قدیمی
بازاین چه شورش است که در خلق عالمست؟
بازاین چه نوحه وچه عزاوچه ماتم است؟
بازاین چه شورش است که در خلق ادم است/باز این چه نوحه وچه عزاوچه ماتم است
بازاین چه رستخیز عظیم است کز زمین /بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟باز این چه نوحه وچه عزا وچه ماتم است؟
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین بی نفخ صور خاسته تاعرش اعظم است؟
باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟باز این چه نوحه وچه عزا وچه ماتم است؟
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین بی نفخ صور خاسته تاعرش اعظم است؟
تعداد صفحات : 4