سلام
خبر کوتاه
است: برنامه ی "کافه سپید بصورت تولیدی پخش می شود."
تصمیمی که
هرچند من نگرفتم ولی به نظرم منطقی است. اما گویا با هم هم نظر نیستیم. و افزایش
کیفیت قسمت های مختلف برنامه به اندازه ی کلمه ی "زنده" به چشم تان نمی
آید. جواب من به درخواست شما فقط یک کلمه است: چشم. تمام تلاشم را می کنم که
برنامه به حالت قبل برگردد. یا حتی بهتر از قبل. این وظیفه من است، همان طور که این کافه مال شماست. من تا
جایی که بتونم سعی می کنم. شما هم اگر کافه را متعلق به خودتون می دونید سازمان رو
مطلع کنید.
صد و شصت
دو
و روابط
عمومی شبکه دو که الان شماره شو یادم نیست. J
این متن کامل تر یلاتو اول برنامه ی "کافه سپید"ه. در مورد "امیرکبیر".
تاریخ پر
از آدمای کوچیک و بزرگه، پر از آدمای خوب، آدمای بد.
اون
آدمایی که بدن یا بد شدن که خب هیچی! تکلیف شون روشنه!
اما
اونایی که خوبن ، هر کدوم یه جوری خوبن، حتی تا یه حدی خوبن.
بعضیا
خوبن چون دنیا باهاشون خوبه، مثل گل های سرخ تو قلب باغچه، وسط اردیبهشت
همیشه
شعر بارون و دست باغبون و عشق خورشید همراشونه ، اونا خوبن چون نمی تونن بد باشن.
بعضیا
هم خوبی از خودشونه،چتر زیر تگرگن، وقتایی که هستن آغوش محبتشون روبرومون بازه، مراقبمونن،
با بدی دنیا بد نمیشن. اونا خوبن چون نمیخوان بد باشن.
بعضیا
هستن اما که خوب براشون کمه، حتی کلمه برای توصیف شون کمه.
درخت
تبر خورده ان. تنشون زخمی ه اما هنوز میوه شون برجا و سایه شون برپاست. نیلوفر
مردابن. دنیا هرچی لجنزارتر جلوه شون بیشتر.
بعضیا
انقدر خوبن که اگه همه ی دنیا جلوشون صف بکشه که بد باش... بد نمیشن، اونا همون
کسایی هستن
که
همه ی عالم میخواد صغیرشون کنه اما کبیرن
همه
ی عالم میخواد اسیرشون کنه اما امیرن
زنده
باد بال خدا...
و
این غزل که تاثیری است از امیر در نوجوانی من:
چون پلنگی پیر ، ترسان
چشم ولرزان گام ها
می خزم از سربلند صخره ها
در دام ها
ناامید از ماه عمری پنجه
بر شب میزدم
مثل مردان عرب در حسرت
قطام ها
قله را امشب به شوق مرگ
بالا میروم
گم شود بگذار نامی دیگر
از گمنام ها
بعد از این شاید بروید
تاکی از خاک تنم
بعد از این شاید بجوشد
خون من در جام ها
شاید از کاشی کاشان رگ به
رگ جاری شوم
با امیران و کبیران بر تن
حمام ها
آبی فیروزه های فین گواهی می دهد
سرخی خون رگم را در شب اعدام ها
بی گمان میپرورد انگور
نیشابور ، باز
راست چون عطارها و مست
چون خیام ها
من به ننگ مست مردن راضیم
، خنجر بکش!
خط مزن نام مرا از جرگه ی
بدنام ها
زنده باد
بابا رو ببوسین