به هر تابوت خالی که رسیدی
بغل کردیش گفتی بسه برگرد
اخه تنها واسه تابوت خالی
مگه چندسال میشه مادری کرد
یه سنگ خالی و یک عمر با عشق
نشستی پایه دریا پاک کردی
اخه جای منی که زندگیتم
چجوری یه پلاک . خاک کردی
نشستی حق تو از من بگیری
نشستی دست و پاهامو بیارن
نشستی بلکه ، شایــــــــد،بعد یک عــــــــــــــــــــــمر
یه روزی استخونامو بیارن
اگه تنها به دریا دل سپردم
ببین پشتم یه دریا مرد مادر
یه روزی با من از این سنگر سرد
یه لشکر مرد بر میگرده مادر
از ان لالایی یایی که نخوندی
چشای خیلیا رو خواب برده
نه سیلابی نه طوفانی نه موجی
عجیبه خیلیا رو آب برده